پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک
پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

پیک اطلاع رسانی بچه های تجارت الکترونیک

کیسه میوه

روزی از روزها پادشاهی سه وزیرش را فرا خواند و به آنان دستور داد کاری را که می‌گوید انجام دهند. از هر وزیر خواست تا کیسه‌ای برداشته و به باغ قصر برود و کیسه‌ها را  برای پادشاه با میوه‌ها و محصولات تازه پر کند. همچنین از آنان خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه‌ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه‌ها و با کیفیت‌ترین محصولات را جمع‌آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می‌کرد تا اینکه کیسه‌اش پر شد. وزیر دوم با خود فکر می‌کرد که شاه این میوه‌ها را برای خود نمی‌خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی‌کند. پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن کرد و خوب و بد را از هم جدا نمی‌کرد تا اینکه کیسه با میوه‌ها پر شد. وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلاً اهمیتی نمی‌دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر کرد.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه‌هایی که پر کرده‌اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند به سربازانش دستور داد سه وزیر را گرفته و هر کدام را جداگانه با کیسه‌اش به مدت سه ماه زندانی کنند!

رشوه دادن برای تغییر نظم

سلطان عبدالحمید میرزا فرمانفرما (ناصرالدوله) هنگام تصدی ایالت کرمان چندین سفر به بلوچستان می رود و در یکی از این مسافرت ها چند تن از سرداران بلوچ از جمله سردار حسین خان را دستگیر و با غل و زنجیر روانه کرمان می‌کند. پسر خردسال سردار حسین خان نیز با پدر زندانی و در زیر یک غل بودند. چند روز بعد فرزند سردار حسین خان در زندان به دیفتری مبتلا می‌شود. سردار بلوچ هر چه التماس و زاری می‌کند که فرزند بیمار او را از زندان آزاد کنند تا شاید بهبود یابد ولی ترتیب اثر نمی‌دهند.
سردار حسین خان به افضل الملک ، ندیم فرمانفرما نیز متوسل می شود. افضل الملک نزد فرمانفرما می رود و وساطت می کند ، اما باز هم نتیجه‌ای نمی‌بخشد. سردار حسین خان حاضر می‌شود پانصد تومان از تجار کرمان قرض کرده و به فرمانفرما بدهد تا کودک بیمار او را آزاد کند و افضل الملک این پیشنهاد را به فرمانفرما منعکس می‌کند ، اما باز هم فرمانفرما نمی‌پذیرد.
افضل الملک به فرمانفرما می گوید: «قربان آخر خدایی هست ، پیغمبری هست. ستم است که پسری در کنار پدر در زندان بمیرد. اگر پدر گناهکار است ، پسر که گناهی ندارد.»
فرمانفرما پاسخ می دهد: «در مورد این مرد چیزی نگو که فرمانفرمای کرمان ، نظم مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار حسین خان نمی‌فروشد.»
همان روز پسر خردسال سردار حسین خان در زندان در برابر چشمان اشکبار پدر جان می‌سپارد. دو سه روز پس از این ماجرا ، یکی از پسرهای فرمانفرما به دیفتری دچار می‌شود. هر چه پزشکان برای مداوای او تلاش می‌کنند اثری نمی‌بخشد. به دستور فرمانفرما پانصد گوسفند در آن روزها پی در پی قربانی می‌کنند و به فقرا می‌بخشند اما نتیجه‌ای نمی‌دهد و فرزند فرمانفرما جان می‌دهد.
فرمانفرما در ایام عزای پسر خود ، در نهایت اندوه بسر می‌برد. در همین ایام روزی افضل الملک وارد اتاق فرمانفرما می‌شود. فرمانفرما به حالی پریشان به گریه افتاده و به صدایی بلند می‌گوید: «افضل الملک! باور کن که نه خدایی هست و نه پیغمبری! والّا اگر من قابل ترحم نبودم و دعای من موثر نبوده ، لااقل به دعای فقرا و نذر و اطعام پانصد گوسفند می‌بایست فرزند من نجات می‌یافت.»
افضل الملک در حالی که فرمانفرما را دلداری می‌دهد می‌گوید: «قربان این فرمایش را نفرمایید ، چرا که هم خدایی هست و هم پیغمبری ، اما می‌دانید که فرمانفرمای جهان نیز نظم مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوه فرمانفرما ناصرالدوله نمی‌فروشد!»

یکشنبه شانزدهم فروردین 94

سلاااام دوست جونام ، صبح یکشنبه تون بخیر و شادی


آقا قبل از امروز هی تو وایبر و لاین و تلگرام و .... پیام میومد دیروز یعنی شنبه خره!!! حالا واقعا خر بود عایا؟!   

 

ماجرای فروش بهشت

در قرون وسطی ، کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می‌کردند. فرد دانایی دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار باز دارد ، تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: «قیمت جهنم چقدر است؟»
کشیش تعجب کرد و گفت: «جهنم؟!»
مرد دانا گفت: «بله جهنم.»
کشیش بدون هیچ فکری گفت: «۳ سکه.»
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: «لطفا سند جهنم را هم بدهید.»
کشیش روی کاغذ پاره‌ای نوشت: «سند جهنم»
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. سپس به میدان اصلی شهر رفت و فریاد زد: «من تمام جهنم را خریدم ، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی‌دهم!»

برگه امتحان بی‌نام

یک استاد دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.

علت عجم خواندن ایرانیان

هنگامی که قتیبه ، خوارزم را فتح کرده بود ، روز سوم در میدان بزرگی برای مردم صحبت می‌کرد. وی دستور داد که از بین فاضلان خوارزم چهار هزار تن بیاورند. سر هر چهار هزار تن را در یک روز بریدند و از آن روز دستور داد تا هرکسی به زبان پارسی گویش کند زبانش را ببرند.
مردم خوارزم از ترس بریده شدن زبانشان ، از حرف زدن خودداری می‌کردند. به همین روی به آنها عجم یا گنگ می‌گفتند.

ماجرای غاز

 

دهقانی یک غاز پیدا می‌کند و به خانه می‌برد. دهقان به غاز غذا می‌دهد و او را مداوا می‌کند. ابتدا حیوان ترسو مردد است و به این فکر می کند که: «چه اتفاقی افتاده است؟ چرا او به من غذا می‌دهد؟»
موضوع هفته‌ها ادامه پیدا می‌کند تا اینکه بالاخره تردیدهای غاز از بین می‌رود. بعد از چند ماه غاز مطمئن می‌شود که: «من در قلب دهقان جا دارم.» و هرچه این غذا دادن ادامه می‌یابد تأییدی بر این باور او است.
در حالی که غاز کاملاً از خیرخواهی دهقان مطمئن شده است ، یک روز در کمال ناباوری از قفسش بیرون کشیده می‌شود و کشاورز سرش را می‌برد.
 
این غاز قربانی تفکر استقرایی شده است. تفکری با گرایش ترسیم نوعی یقین و اطمینان عالم‌گیر بر پایه مشاهدات منفرد. دیوید هیوم ، فیلسوف قرن هجدهم ، این تمثیل را برای هشدار دادن نسبت به خطرات این نوع تفکر به کار برد. با این همه تنها غازها نیستند که در دام این نوع از تفکر گرفتارند ، انسان‌های زیادی هم گرفتارند.

من اومدم!

سلاااااااااااااااااااااااااام به روی ماه دوستام! عیدتون مبارک. ایشالا یه شروع خوب داشتید و یه فکرای مشتی دارین برای داشتن یه سال پر از شادی و موفقیت. حتما همه تون حدس زدید که چرا کم کار شدم و چقدر تو پست گذاشتن براتون تنبل شدم ! بعله درسته! تعطیلات تموم شده و بعد از این همه روز استراحت و گردش و مهمونی ، اومدن سر کار میشه همین دیگه! به خصوص که روزهای آخر کاری همه چی رو بریزی رو هم و بگی بعد از عید میام انجام میدم! فعلاً این پست استارتی رو ازم قبول کنید! راستی شما میدونستید چند روز دیگه تو همین ماه روز زن/مادره؟!!! من اصلا خبر نداشتم.   

فعلاْ این تصویر بدون شرح رو برا دست گرمی و شروع کار میذارم اینجا ببینید تا ببینیم چی پیش میاد! 

 

یازدهم فروردین و استقبال از سیزده به در!!!

بچه ها جونم سلاااااام! عید تون رو برای چندمین بار مبارک باد میگم. 

ایشالا سال جدید رو خیلی خوب شروع کرده باشید و تا الان کلی خوش گذشته باشه بهتون.

خوب می بینم که تعطیلات عید و اول سال داره نفسهای آخرش رو میکشه! ایشالا که به همه تون حسابی خوش گذشته باشه و پر انرژی و سرحال برگردید به آغوش کار و تلاش و سازندگی!!! 

امروز یازدهم فروردینه و احتمالا بیشتریاتون دارین فکر میکنین کجا برین برای گشت و گذار سیزده به در در دل طبیعت ! جای ما رو هم خالی کنید لطفا!

 

  

تعدادی تصویر از عکس شناسنامه های متولدین سال 1321

 

 

 

 

 

به منظور مشاهده سایر تصاویر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید 

 

ادامه مطلب ...

مد جذاب زنانه «سیب»

آتنا چرونده طراح برند لباس زنانه "سیب" در ایران است. او درباره این‌که چرا اسم "سیب" را برای این برند لباس زنانه انتخاب کرده به قصه هبوط آدم و حوا به زمین اشاره می‌کند.

 

 

 

 

به منظور مشاهده سایر تصاویر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید 

 

ادامه مطلب ...

درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا (س)

درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلفی وجود دارد است. و از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است. اما میان علمای شیعه ، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) یا نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان.

بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر ، بنا به روایت هفتاد و پنج روز ، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا (س) است و این ایام را فاطمیه اوّل می‌ خوانند.

اما بنا به روایت نود و پنج روز ، شهادت حضرت فاطمه (س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیه دوم می‌ خوانند.

بنابراین ؛ ایام فاطمیه جمعا ۶ روز می باشد ، ۳ روز در ماه جمادی الاول و ۳ روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از ۱۳ تا ۱۵ جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.

و شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت زهرا (س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر (ص) تا شهادت حضرت زهرا (س) ، ۲۹ روز بوده باشند ، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههای قبل ، روز شهادت ۱۳ جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم ، حداکثر سه ماه قمری ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمری ۳۰ روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

اما در عرف ، به دهه دوم جمادی الاول ، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول ۷۵ روز ، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی ، که طبق قول ۹۵ روز ، شهادت حضرت زهرا (س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می شود.

و باید توجه کرد که برگزاری عروسی در ایام فاطمیه اگر توام با معصیت و یا هتک حرمت به حضرت زهرا (سلام الله علیها)نباشد ، اشکال ندارد. اما برای مومنان سزاوار است که حرمت این ایام را پاس بدارند و از انجام کارهای شادی آفرین بپرهیزند.

استارت 94!!!

سلاااااام! عید تون مبارک دوستان. 

ایشالا سال جدید رو خیلی خوب شروع کرده باشید و تا الان کلی خوش گذشته باشه بهتون.

خوب می بینم که تعطیلات عید و اول سال داره کمرش میشکنه! ایشالا که به همه تون حسابی خوش گذشته باشه و پر انرژی و سرحال امروز رو رفتید به آغوش کار و تلاش و سازندگی!!!  

 

تصاویری از جاذبه های گردشی گیلان براتون میذارم امیدوارم که با شروع سال 94 از این پست خوشتون بیاد.  

 

 

به منظور مشاهده سایر تصاویر به ادامه مطلب مراجعه کنین.

ادامه مطلب ...